شخصی زیر درخت گردویی ایستاده بود گفت خدایا همه کارهایت درست است الا اینکه ، این گردوی کوچک را برده ای بالای درخت بزرگ و این هندوانه بزرگ را گذاشته ای میان این بته کوچک ، ناگهان بادی وزید و گردویی روی بینی او افتاد و بینی او را زخم کرد ، در این حال به خود آمد و گفت : خدایا این کارت هم درست است ، اگر این هندوانه بود چه می شد .
شخصی هم به شوخی می گفت : خدا در اول کار که هندوانه را خلق کرد دید هسته ش قاطی است و خوردنش سخت است بعد از مدتی که خربزه را خلق کرد و تجربه اش بیشتر شد ، هسته اش را جدا نمود .اگر چه این ها لطیفه است ولی واقعا ما حکمت کارهای خدا را نمی دانیم ، لذا حق اعتراض هم نداریم .
گربه مسکین اگر پر داشتی. تخم گنجشک از زمین برداشتی
آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی. آدمی روی زمین نگذاشتی
جهان چون چشم و خط خال و ابروست. که هرچیزی به جای خویش نیکوست
هههه
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات